به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی آداک از بستک، صحبت در مورد حج بسیار گفته شده و بسیار تحلیل شده اما براستی این اجماع گسترده بشری چه فلسفه الهی را در خود نهفته است که هر ساله خیل عظیم مشتاقان را به خود جلب می کند.نمی خواهم صحبت های رایج در پیرامون حج را آغاز […]
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری تحلیلی آداک از بستک، صحبت در مورد حج بسیار گفته شده و بسیار تحلیل شده اما براستی این اجماع گسترده بشری چه فلسفه الهی را در خود نهفته است که هر ساله خیل عظیم مشتاقان را به خود جلب می کند.نمی خواهم صحبت های رایج در پیرامون حج را آغاز نمایم، وقتی صحبت از حج می شود بیشتر فکرها به سمت یک فریضه عبادی سیاسی سوق پیدا می کند اما آیا براستی فقط همین است؟
حج بیشتر از هر چیز تئوری چگونه زیستن است.ادیان، مکاتب و مذاهب ایدئولوژی ای را برای خود ترسیم می کنند که حکم نقشه راه را دارد، از نظر نگارنده حج برای ما بیشتر یک ایدئولوژی و یا سبک زندگی فردی و اجتماعی است تا یک عمل صرف عبادی سیاسی.این فریضه در ماه حرام بر مسلمانان واجد شرایط واجب می شود و به هر فرد که در این مراسم شرکت می کند مُحرِم گفته می شود یعنی فردی که بسیاری از اعمال بر او حرام می شود و او به شوق مسجدالحرام در عزیمت است، مسجدی که برخلاف دیگر عبادتگاه ها در گودی قرار دارد نه در بلندی، برای رسیدن به خدا باید فروتنی کرد نه برتری جویی، این همه حرام اندر حرام چه معنی ای دارد؟
به قول آن استاد شریف، اسلام بیشتر از آنکه دین بله باشد دین نه گفتن است، در اسلام ایستادگی اهمیت بیشتری دارد البته ایستادگی به معنای مقاومت است در مقابل نفس، در مقابل شیطان و در مقابل وسوسه ها نه ایستایی و جنود، اولین رکن اعمال حج احرام بستن است، یعنی حرام شدن برخی اعمال و واجب شدن برخی دیگر، یعنی اگر دین را پذیرفتی دیگر نمی توان بر میل خود تدبیر کنی و دین را به میل خود تفسیر.چه حکمتی است که اولین عمل حج با نه شروع می شود!احرام بستن یعنی هیچ کاری نکردن، نوعی نیت است.
به عبادتگاه های دیگر که می روی قبل از هر کاری باید به زیارت رفت یا به مهمانی که می روی قبل از هر کاری باید به پیشگاه صاحب خانه رفت و از او رخصت گرفت، اما اینجا متفاوت از هر مهمانی و عبادتگاه دیگری است، اینجا نهی می شوی از اینکه از راه نرسیده به سمت خانه صاحب خانه رفتن یا بهتر بگویم برای این دیدار مراحلی است که باید گام به گام رفت تا به خانه معبود رسید ولو اینکه در شهر او و یا در نزدیکی او باشی، اینجا اولین گام به نفس خود نه گفتن است و ذهن خود را تزکیه دادن، اتفاقا آخرین عمل زیارت کعبه است تازه می توان با تاخیر نسبت به دیگر اعمال انجام داد.گام اول سبک زندگی اسلامی، تزکیه نفس است و نه گفتن به تفکرات غیر توحیدی.
گام بعدی حرکت به مکانی است که بیشترین فاصله را در مناسک حج نسبت به مسجدالحرام دارد یعنی ما از خانه معبود بیشترین فاصله را می گیریم و آنجا عرفات است، عرفات در زبان عربی از ریشه عرف گرفته شده به معنای آگاهی و شناخت برای رسیدن به معبود و برای رسیدن به تعالی انسانی بعد از تزکیه نفس شناخت خویشتن و خدای خویشتن است بدون آگاهی کمال میسر نمی شود.
گام سوم ایدئولوژی حج شعور است، فریضه بعدی حج رفتن به مشعر است این واژه به معنای شعور و درک است، انسان باید آگاهی همراه با درک داشته باشد، شناخت بدون منطق ارزشی ندارد.در مشعر مسلمانان اقدام خاصی انجام نمی دهند آنجا فقط توقف است، وقوف در مشعر، این توقف نشان از شعوری همیشگی دارد نه لحظه ای، شاید آگاهی به مخاطره بیفتد یا آدمی داده هایش را از یاد ببرد اما آنچه که آدمی درک کرده کمتر فراموش می شود و آگاهی درک شده تبدیل به باور و سیره فرد می شود، پس شعور بالاتر از شناخت است.
گام چهارم ورود به منا است، منا به فارسی به معنای محبت است، سرزمین عشق و آرزو و محبت، جایی که همه چیز عیان است، در این سرزمین است که قربانی می کنند و رمی جمرات، انسان از مال خود میگذرد و به معنای خلوص نیت و آمادگی برای لقاء یار، بسوی غیر او سنگ پرت می کند تا عملا به معشوقه خود بگوید از غیر تو گریزانم، نفس خویش را تزکیه کردم، با آگاهی و شعور به سمت تو آمدم، از مال خود گذشتم، بسوی اشتیاق های دروغین غیر تو سنگ پرتاب می کنم و همانند یک عاشق شیفته بین دو کوه (صفا و مروه) در حرکتم و دنبال تو می گردم، سرزمین منا سرزمین عشق بازی است.
وقتی موعد دیدار یار فرا برسد خود را از پلیدی های جسمانی پاک می کنی، ناخن های خود را کوتاه می کنی و موی سر را می تراشند که نشان تمیزی و سلامت جسمانی است و به طرف یار حرکت می کنند.چه زیباست این ایدئولوژی حج که از تزکیه روح آغاز می شود و به زیبایی جسم می رسد، این عقل سالم است که بدن سالم را منتهی می شود و این روح زیباست که جسم را زیبا جلوه می دهد.و در نهایت این ایدئولوژی لقای پروردگار است، ایدئولوژی اسلام از خودسازی به خداشناسی است.
غیر از اسلام راه رستگاری وجود ندارد و اسلام برترین ایدئولوژی را به ما آموزش می دهد تا به کمال برسیم.راه رستگاری همان است که خدا بوسیله حج به ما می آموزد.در حج نمی توان اعمال را جابجا انجام داد یک سیری دارد و در رسیدن به کمال نیز همین سیر وجود دارد.خودسازی (تزکیه نفس) یا تسلیم حق بودن و خود را آماده اطاعت کردن گام اول بندگیست، گام دوم شناخت و آگاهی است، گام سوم درک و شعور است، گام چهارم محبت است، عشقی عریان که هویداست، مجنون به لیلای خود عشقش را اثبات می کند و نشان می دهد، و گام پنجم لقاء یا همان رستگاریست.
هزاران مکتب و ایده را آدمی خلق نموده است تا خود را نجات دهد در حالی که خدا راه نجات را به ما یاد داده است.به نظر من حج بیشتر از اینکه یک فریضه عبادی باشد یک فریضه اجتماعی است که وحدت را نوید می دهد و بیشتر از آنکه یک فریضه اجتماعی باشد یک پدیده فرهنگی است و بیشتر و بالاتر از آنکه یک پدیده فرهنگی باشد یک ایدئولوژی و شیوه اندیشیدن و زیستن است.یا بهتر بگویم حج صرفا یک فریضه نیست بلکه یک نگرش است.امروزه کمتر به حج به عنوان یک نگرش نگاه می شود، اندیشمندان جهان اسلام گرفتار تاریخ اسلام شدند و به اسلام بیشتر از آنکه به عنوان یک تئوری زیستن نگاه کنند به عنوان یک سنت و فرهنگ زیستن نگاه کرده اند و آن را در انجام یک سری وظایف خلاصه کرده اند در حالی که اسلام بیشتر از هر چیز، نگرش چگونه اندیشیدن است.
جوامع غالبا نگاه صحیحی به توحید ندارند، توحید صرفا عقیده به وحدانیت خدا نیست بلکه یک سبک زیستن است.جامعه توحیدی از کتب اندیشمندانش و یا از گفتار خطیبانش مشخص نمی شود، تفاوت جامعه توحیدی از غیر توحیدی از اندیشه و سبک زندگی آنها مشخص می شود نه شعارها و تبلیغات و …
انتهای پیام / ش.ز